سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لیلی - هشت بهشت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز: یکشنبه 103 آذر 4

لیلی زیر درخت انار نشست،
درخت انار عاشق شد،
گل داد
سرخِ سرخ . . .

گلها انار شدند،
داغِ داغ . . .

هر اناری هزار دانه داشت، دانه ها عاشق بودند، بی تاب بودند، توی انار جا نمی شدند. انار کوچک بود، دانه ها بی تابی می کردند، انار ترک برداشت.

خون انار روی دست لیلی چکید.
لیلی انار ترک خورده را خورد.
مجنون به لیلی اش رسید.

خدا گفت: راز رسیدن همین است، فقط کافی است انار دلت ترک بخورد . . .
خدا گفت: لیلی یک ماجراست، ماجرایی آکنده از من، ماجرایی که باید بسازیش.
لیلی درد است، درد زادنی نو، تولدی به دست خویش.
لیلی رفتن است، عبور است و رد شدن.
لیلی جستجوست، نرسیدن است و بخشیدن.
لیلی سخت است و دور از دسترس.
لیلی زندگیست، زیستنی از نوع دیگر.

شیطان گفت: لیلی تنها یک اتفاق است، بنشین تا اتفاق بیفتد.
لیلی آسودگی است، خیالی است خوش.
لیلی ماندن است و فرو در خویشتن رفتن.
لیلی خواستن است، گرفتن و تملک.
لیلی ساده است، همین جا دم دست است. . .

و این چنین دنیا پر شد از لیلی هایی زود
لیلی های ساده اینجایی
لیلی های نزدیک لحظه ای . . .
و مجنون هایی آمدند که هنوز انار دلهاشان ترک نخورده بود . . .



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط عارف مجتهدزاده در یکشنبه 88/7/26 و ساعت 4:50 عصر | نظرات دیگران()
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    تغییر نگرش
    عارف و شاهزاده
    یک لیوان شیر
    آهنگر
    لیلی
    درس زندگی از یک پل
    ارزش یک انسان
    بالت چطور است؟
    گفتگوی چهار شمع
    جایی که خدا می خواهد باشم
    5 صفت مداد
    بدون دلیل
    خراش عشق
    می خوانمش چنان که اجابت کند دعا
    خدا هست
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    بالا